دلتنگی

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 10:51 | |

دلم

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 10:50 | |

بازگرد

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 10:50 | |

همیشه نبایدهمه چیزراتوضیح داد

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 10:49 | |

راستی خدا

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 10:48 | |

بغض

بغض نیمه کـــاره

تــکرار دروغ هـــــــایت

گلویم را می فشارد

چشم هــایم را می بندم

از ساده لــــوحی بی شرم خــــاطراتم بیزارم

آنگاه که از خودم می پرسم:

«هنوز دوســــتم دارد؟!...حــــتی به دروغ»

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 10:48 | |

اشک نمی ریزم …

بــــه انتهای بــــودنم رسیده ام …

امـــــــــــــــا …

اشک نــــمی ریزم …

پنهان شده ام پشت لبخندی کــــــه درد میکند

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 10:48 | |

انتهای خوبی های بی پایان تو

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 10:47 | |

تو اشتباهی بیش نبودی

چـه کـــرده ای بــا مــن ..!!؟

 کـه ایـن روزهـــا ،

 تــــو را

 فـقــط بـه انـدازه ی یـک اشتبــاه مـی شنـاسـم ..!!!

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 10:46 | |

فراموش

در خاطری که ” تویی ” دیگران فراموشند

بگذار در گوشت بگویم

 ”میخواهمت”

این خلاصه ی ، تمام حرفای عاشقانه دنیاست

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 11:59 | |

عشق

عشق

دق الباب نمیکند

مودب نیست ، حرف شنو نیست

درس خوانده نیست ، درویش نیست

سربزیر نیست ،مطیع نیست

عشق دیوار را باور نمیکند، کوه را باور نمیکند

گرداب را باور نمیکند، مرگ را حتی باور ندارد

پس بیخودی با عشق نجنگ ..تو برنده نمیشی

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 11:59 | |

نیازمندم

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 11:58 | |

گذشت

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 11:58 | |

گاهی

گاهی فقط بوی یک عطر ؛

شنیدن صداش!

خوندن آخرین اس ام اسش

یک تشابه اسم ،

برای چند لحظه !

باعث میشه دقیقاً احساس کنی….

که قلبت داره از تو سینه ات کنده میشه

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 11:58 | |

دست

آنکه دستش رااینقدرمحکم گرفته ای دیروزعاشق من بود…دستانت راخسته نکن… محکم یاآرام…فرداتوهم “تنهایی”…

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 11:57 | |

نابود شدم

  نابود شدم..
وقتى خودم را در چشمانت پیدا نکردم ..
آن موقع که فهمیدم
او
تمام وجودت را پر کرده است ..

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 11:57 | |

باز باران

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 11:56 | |

ارزو

  بزرگترین آرزوی این روز های من : کاش برای چند لحظه نگاهت با نگاه پر حسرت من گره میخورد

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 11:56 | |

نمیخواهم

اسیرم پشته این در های بسته

ببین با من چه کردی ای شکسته

تو می خواستی که شب و ازم بگیری

اون قدر حتی ، که جای من بمیری

ولی عاقبت بازی رو باختی

واسم از عشق یک ویرونه ساختی

می خوام امشب بیاد نباشم

مثل بارون عاشق بی ادعا شم

دیگه بسه واسم عشق تو داشتن

روی خاک وجودم تورو کاشتن

چه شبهایی که از عشق تو گفتم

چه حرفهایی که از مردم شنفتم

می دونستم تو هم نا مهربونی

سر عهدی که بستی نمی مونی

بزار دل خسته ای تنها بمونم

که پایان وفا شد مرگ جونم

برو ، حرفی واسه گفتن ندارم

نمی خوام مهرتو، تو دل بکارم

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 16:20 | |

افشانه ها

افسانه را رها کن ، دوری دوستی کدام است ؟ فاصله هایند که دوستی را میبلعند ! من اگر نباشم دیگری جایم را پر میکند ، به همین سادگی ! 

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 16:9 | |

دردو دل

میخواهم با تو کمی درد دل کنم
میخواهم اینک که چشمانم پر از اشک است حرف های دلم را به تو بگویم
بغض گلویم را می فشارد،اشک از چشمانم میریزد

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 16:9 | |

دلم شکسته

نردبان، دلم شکسته است
می شود به خدا بگویی به داد دلم برسد
یا اگر خدا اجازه می دهد تو به جای من یا رب یا رب بگویی
مثه نماز بین راهی، دلم شکسته است
باز هم مثل همیشه یاری باوفاتر از خدا ندیده ام
که صدایش کنم
ای با وفا میشود فراموشم نکنی؟

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 16:8 | |

اورفته بود

نه آن روزی که دوباره او را ببینم ، نه امروزی که دارم از غم رفتنش میمیرم…
نه به آن روزی که با دیدنش دنیا لرزید ، نه به امروزی که با رفتنش دنیا دور سرم چرخید
پر از احساس اما بی حس ، لبریز از بی وفایی، خالی از محبت

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 16:8 | |

جایی هست

جایی هست که دیگه کم میاری
از اومدن ها , رفتن ها , شکستن ها . .. .
جایی که فقط میخوای یکی باشه ، یکی بمونه نره
واسه همیشه کنارت باشه
من الان اونجام
تو کجایی ؟

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 9:17 | |

شاهرگ

مثل آن است که شاهرگ احساسم را زده باشی …

بند نمی آید...

دوست داشتنت

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 9:17 | |

کاش

کاش نمیگذشت آن لحظه که در آغوشت بودم ، کاش نمیگذشت لحظه ای که خیره به چشمانت بودم
دلم میخواهد همیشه در کنارم باشی ، سرت بر روی شانه هایم باشد و همزبان دل گرفته ام باشی
دلم گرفت وقتی که رفتی ، چگونه سر کنم لحظات دور از تو بودن را …

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 9:16 | |

وقتی که

وقتی که عاشق نیستی هیچی واست مهم نیست و به دل سوخته ها میخندی
وقتی که عاشق میشی هچکس واست مهم نیست واسه عشقت تلف میشی
وقتی که دلتو میسوزونه میره تازه میفهمی نصف عمرت بر فناست

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 9:16 | |

امروز

امرزو دستاتم را نگریستم
چندین بار "باز کردم و بستم...و باز هم
نه چشمانم دروغ میگفت
نه احساسم....
دستانت در دستانم نبود...
حتی امروز...!

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 9:15 | |

انتظار

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 9:15 | |

تازگی

تازگی دارد برایم!
روزها که به امید کسی دلخوش نیستم
و شب هایی که از نیامدنش دلگیر نمیشوم
بی کسی هم عالمی دارد!

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 9:14 | |

دیوانگی

✓ اگـــر دیوانگـ ــی نیستــــــ پس چیستـــــــ ؟؟

وقتـ ـی در ایـن دنیــــ ــا بـه ایـن بـزرگـــ ـی . . .

دلتـــــ فقـــط هــ ــوای یکــــ نفـ ــر را میکنـد ... !

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 9:43 | |

اشک

✓ گآهـے دِلَـتـــ از سن و سالت مےگیرد

میخواهے کودکـــ باشے

کودکے بهـ هر بهانهـ ای

 بهـ آغوشـِـ غَمخوارے پناهـ مے بَرَد

و آسودهـ اَشک مے ریزد

بُــزُرگــــ کهـ باشے

بایَد بغض هآے زیادے را بـےصدآ دفن کنے ...

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 9:43 | |

رنگ

✓ گفتنــد عینکـــــ سیـاهتــــ را بـردار

دنیـــا پـر از زیبـائیستــــــ !!!

عینکـــــ را بـرداشتـــم . . .

وحشتـــــ کـردم از هیـاهــ ـوی رنگـــهـا

عینکــــم را بـدهیــد

میخـواهــم بـه دنیــای یکـــ رنگــم پنـاه ببــرم.

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 9:42 | |

فهمیدن

✓ کــ ـاش بفهمنـــد تو هم می فهمـی !!

آنگـ ـاه ک بیصدا میگذری ازهمه چیز ،میفهمـی!

آنگاه که از بغض و کینه میگذری میفهمـی !!

آندم که دل و لبتــ سکوتــ میکند ، میفهمــی!

دارم می رسم به آنجا که دیگـــر فهمیدن و

نفهمیدنم مهــم نباشد..

اما کاش در این عبــــور چنگتــ نزننــــــد !

به استخــ ـوان میرسد گــاهی این زخــــم ها ...

وسوسه اتــ میکنـد کسی تو هم ناخــن در آوری

و یـــــــاد بگیری خراش دادن را !!

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 9:42 | |

هوای برفی

✓ داشتن اتـــــ ....

مثــلِ هوایِ بـــرفی ، صبحِ خیلی زود ...یا نم نمِ باران ،

جاده ی شمال ،دریا ،مثلِ مستیِ بعــداز اولین پیک هایِ شـراب

مثلِ خوابِ بعـــدازظهر ...

مثل بوســه هایِ تند تند و یواشکی...

مثلِ لحظه های اول در آغوش گرفتنت ، آن طپش قلب ،

کندنِ لباس ها ، آن کشش و خواستن ها ......

مثلِ یک نخ سیــگار ، بعد از اولین آغوش  !

مثلِ آهنگ های قدیم کریستی برگ ...

مثلِ دیالوگ های فیلمِ شب یلدا ...

مثلِ آن بغلی که عاشق ات است ...

که جدا نمی شود ....

که تنهایت نمی گذارد... !

و مثلِ برگشتن آدمی که سالها منتظرش بودی...

آی می چسبــد....

آی می چسبــد....

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 9:40 | |