فریاد

بیش ترین عشق جهان را به سوی تو می آورم
از معبر فریادها و حماسه ها
چرا كه هیچ چیز در كنار من
از تو عظیم تر نبوده است
كه قلبت
چون پروانه ای ظریف و كوچك و عاشق است

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 16:50 | |

پروانه

یه پروانه را با دستات می گیری
بدش می خوای ببینی زنده هست؟
انگشتاتو باز کنی …. فرار میکنه
محکم بگیری….می میره
دوست داشتن هم یه چیزی مثل پروانه هست

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 16:48 | |

دیدی

دیدی ای غمگین تر از من
بعد از آن دیر آشنایی
آمدی خواندی برایم
قصه ی تلخ جدایی

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 16:47 | |

حسادت نکن

حسادت نکن! … این که بعد از تو بغل گرفته ام …

زانوی غـَم اســت

چند سال پیش ...

وقتی كه تركم می كردی ؛

گفتی كه از یاد ببرم ؛ هر آن چه بین مان بود
.........
و من نیز اسمت را

بر در و دیوار نوشتم

تاخاطرم باشد كه باید ...

فراموشت كنم !

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 16:42 | |

چشمان

آنکه چشمان تو را اين همه زيبا مي کرد

کاش از روز ازل فـــــکر دل ما مــي کـرد

يا نمي داد به تو اين همه زيبـــــــايي را

يا مرا در غم عشق تو شکيبا مـــي کرد

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 16:42 | |

مزارم

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 20:33 | |

کسی دیگر

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 20:32 | |

تنهایی

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 20:30 | |

حکم

به حُکم چشمهایت می نویسم نامه ای دیگر

                       دلم را درمیان نامه می پیچم پریشان تر

                       پس ازنام قشنگت، می نویسم سطر اول را   

                         قفس، آتش، پرنده، یک گلو آوازو خاکستر

                      میان برگ ماه، درانتهای نامه می پیچم 

                               برای دستهایت چوری و یک حلقه انگشتر

                     دلم را درمیان نامه ام  پچیده می یابی  

                       کنار نامه های دیگرت ، هرروز پشت در

                     درآن خلوت که از ابرخیالت ماه می تابد

                     تورا با سطرسطر نامه هایم میکشم دربر

                    میان برگ ماه پیچیده  تقدیم تو میدارم 

                    دوگلدان،شمعدانی، قالی و یک دسته نیلوفر

                                     ولی حس می کنم یک روز درغُربت دل عاشق  

                   دورازچشم تو می میرد کنار نامه ای  آخر

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 11:40 | |

بس که

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:14 | |

نبودن

نبودن هایی هست که هیچ بودنی جبرانشان نمیکند !


کسانی هستند که هرگز تکرار نمی شوند ....


و حرفهایی که معنیشان را خیلی دیر می فهمیم ... !!!

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:13 | |

کلمات

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:12 | |

خبر

خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد نخواست او به منه خسته دل برسد شکنجه بیشتر از این که پیش چشمای خودت کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد؟چه میکنی اگر او را که خواستی یک عمر به راحتی کسی از راه ناگهان برسد؟خدا کند...نه نفرین نمیکنمکه مبادا به او که عاشقش بودم زیان برسد خدا کند این عشق از سرم برود خداکند فقط زود آن زمان برسد

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:11 | |

شیشه

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:9 | |

هیس

هــــيـس.....

ســــاکـــت...

يـــک کـــف مـرتــب

به افتــخـاره رفتـنـش بـزنــيــد...

چـــه بــا احـسـاس مــنو گــذاشــت و رفــت......!

 

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 13:7 | |

نه

نه اینکه زانو زده باشم …

نــــــــــــــــــــــــ ــــــــــه !!!

فقط تنهایی سنگین است !

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 13:6 | |

گفتم

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 13:4 | |

اعتراف

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 13:3 | |

دلم تنگ

چقدر دلم تنگ شده!
برای یک چای دونفره
برای درد دل کردن
برای خنده از ته دل
برای یک مراقب خودت باش
برای شب بخیر گفتن
برای بی بهانه دوست داشتن
برای خودم...
برای تو ...
دلم تنگ شده...

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 11:31 | |

باور

باید باور کنیم
تنهایی
تلخ‌ترین بلای بودن نیست،
چیزهای بدتری هم هست،
روزهای خسته‌ای
که در خلوت خانه پیر می‌شوی...

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 11:30 | |

میدانی

ميـداني،
گـاهي سـنگــدل تـريـن آدم دُنيـا هـم که بـاشي، يـک آن
يـاد کـسي روي قـفـسه ی سيـنه ات
ســنگــيني ميکــنــد
آنوقــت به طــور کـاملا غريزي،
نـفــس عميـقي ميکــِشي
تـا ســَنگ کـــوب نـَکـُني!!

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 11:28 | |

اسارت

من در نقطۀ دور افتادۀ حافظه ات.....
اسیر شده ام...
جا مانده ام...
دور....
خیلی ....دور...
باید راهی باشد...
برایِ رسیدنِ به تو...
تنها کافیست ...لحظه ای به من فکر کنی
حالا...
همین الان...

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 11:26 | |

دوست دارم

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 11:50 | |

قبول نیست

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 17:15 | |

وقتی

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 17:13 | |

غذایت

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 17:13 | |

فاصله

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 17:9 | |

گاهی

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 17:3 | |

سخت

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 17:1 | |

شعله

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:18 | |

تا به کی

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:16 | |

روزگاری

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:15 | |

وقتی

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:12 | |

دلم

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:11 | |

مستی

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:8 | |

گاهی

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:7 | |

بی تفاوت

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:6 | |

همون لحظه اول

از همون لحظه اول که تو قلبم پا گذاشتی

قلبمو ازم گرفتی و یه جایی جا گذاشتی

منو کشتی ٬منوکشتی٬ منو قلبمو سوزوندی

رفتی و رو همه حرفات خیلی راحت پا گذاشتی

خودت اما خوب میدونی منو با راز نگاهت

توی این شهر غریب رفتی و تنها گذاشتی

رفتی و ازم گرفتی همه ی دارو ندارم

به جز اندوه و غم و غم دیگه چیزی جا نذاشتی

رفتی و حتی نگفتی یه کلام خدا نگهدار

حتی یه بوس کوچولو روی گونه هام نذاشتی

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:29 | |

خوابی

مثه خوابی…مثه رویا
مثه آرامش دریا
مثه آسمون آبی
آرومی وقتی که خوابی
مثه پروانه نجیبی
تو یه رویای عجیبی
مثه یاسای تو باغچه
مثه آینه تو تاغچه
مثه چشمه ی زلالی
انگاری خواب و خیالی.

مثه خوابی…مثه رویا
مثه آرامش دریا
مثه آسمون آبی
آرومی وقتی که خوابی
مثه پروانه نجیبی
تو یه رویای عجیبی
مثه یاسای تو باغچه
مثه آینه تو تاغچه
مثه چشمه ی زلالی
انگاری خواب و خیالی.

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:23 | |

دوست

اي دوست دلت هميشه زندان من است      آتشكده ي عشق تو از آن من است

آ نروز كه لحظه ي وداع من و توست      آن شوم ترين لحظه ي پايان من است

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:20 | |