نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





التماس


 
التماس کردم که یکشب لا اقل بیا تو خوابم
 
گفت که هذیون و تموم کن انگاری تبت شدیده
 
گفتم آرزو دارم تو مال من بشی یه روزی
 
گفت تو این دنیای بی رحم کی به آرزوش رسیده
 
اونی که دوسش نداری دنبالت میاد تا اخر
 
اونی که دنبالشی تو چرا دائم ناپدیده
 
 از اون روز که تو رفتی،دل من دیوونه تر شد
 
رنگ من که هیچی زیبا رنگ آسمون پریده
 
سرنوشت گریه نداره خودت اینو گفتی،اما
 
تو دل من نمی دونم چرا باز یه کم امیده
 
تو من و گذاشتی رفتی اما می خوام بنویسم
 
 
چه قدر واسم عزیزه اونکه از من دل بریده


کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 19:44 | |








TakeDel.Com | بالاترین برگ ایرانیان

 

روی قبرم بنویسید مسافر بوده ست

بنویسید که یک مرغ مهاجر بوده ست

بنویسید زمین کوچه ی سرگردانی ست

و در این معبر پر حادثه عابر بوده ست

********************

گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست

بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست

گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن

گفتی که نه، باید بروم حوصله ای نیست

پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف

تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست

گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت

جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست

رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت

بگذار بسوزد دل من مساله ای نیست


کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 18:52 | |







پروانه دلم

هي عنكبوت غم، نتن بهر من تار غصه

كه پروانه ي دل من بالاتر از تو به سوي اوج پرواز مي كند

خيالت را خوش نساز كه نسيم و بادي پروانه ام را به تار تو سپارد

چرا كه آن روز باشد لحظه ي  افتادن تو

كه آتش شوق پرواز من به سوي اوج، خواهد سوزاند دام پوشالي تو را

نتن بهر من تار غصه...

كه پروانه ي من به اوج فكر مي كند

آري،نقطه ي اوج

كه بي تاب است پروانه ام براي نشستن بر دستان مهربانش

تا خاكستر شود از گرماي عشق و مهربانيش

خداي مهربانم دوستت دارم

 

پروانه ي دلم به شوق تو به سوي تو مي آيد



کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 18:49 | |







کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 22:12 | |







مطلب ارسالی از طرف پریا

به بهانه زندگی آفریده شدیم



به بهانه عشق زندگی می کنیم



به بهانه دوست داشتن عاشقیم



به بهانه بهانه گیری غصه می خوریم



به بهانه بی صبری دوست داریم دنیا تموم شه



به بهانه گریه شب را می خواهیم



به بهانه نا امیدی دوستدار مرگیم



اما هیچکس فکر نمی کنه که همه بهانه ها به دست خودشه



هیچکس نمیخواد بفهمه که همه بهانه ها شیرینن



کاش همه می فهمیدن که زندگی یعنی بهانه..

کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 20:37 | |







درد می کشم


 


من درد می کشم ؛

تــــو امــــا .... چشم هـــــایت را ببنـــــــد !

سخت است بـدانـــــم می بینی ، و بی خیــــــــــالی ... !!


کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 18:33 | |







دردهــــــــا...


برای بعضـــی دردـ هـا نه میتوان گریــــــه کَــرد

نه میتوان فریــــــآد زد

برای بعضـــی دردـها

فقـــط میتوان

نگــــآه کَرد و

بی صـــــدا شکست


کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 18:32 | |







از خودم هم بریـــــــــــــــــــــــــــده ام


 



من از خودم هم بریـــــــــــــــــــــــــــده ام تو مرا از رفتنــــــــــــــــــــــــت میترسانی؟!!

من اگر از رفتنــــــت میـــــــترسیـــدم .. هرگز نمیگفتم "
دوســـتت دارم " . . . .!

کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 18:31 | |







مرد




مردان هم قلب
دارند....
فقط صدایش... یواش تر از صدای قلب یک زن است....
مرد ها هم در خلوتشان برای عشقشان گریه میکنند.... شاید ندیده باشی..
اماهمیشه اشک هایشان را در آلبوم دلتنگیشان قاب میکنند...
هر وقت زن بودنت رامیبینم... سینه ام را به جلو میدهم...

صدایم را کلفت تر میکنم... تا مبادا... لرزش دست هایم را ببینی...
مرد که باشی... دوست داری.... از نگاه یک زن مرد باشی... نه بخاطر زورِ بازوها !

کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 18:30 | |







مرد

مرد بغض نمیکند

مرد گریه نمیکند

مرد نمیشکند

فقط سیگاری روشن میکند

ارام و بی صدا,لابه لای دود و شعر میمیرد

کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 18:29 | |







به سرنوشت بگویید...


 

به سرنوشت بگویید...
اسباب بازی هایت بی جان نیستند...
آدمند...

می شكنند...

کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 18:28 | |







بـغلت خـواهــم کـرد …


 

آسمـان هـم کـه بـاشی

بـغلت خـواهــم کـرد …

فـکر گـستـردگـی واژه نبـاش

هـمه در گـوشه ی تـنـهایـی مـن جـا دارنـد …


کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 18:27 | |







قبول نیست!



 

قبول نیست!
 
این بار تو چشم بگذار
 
من فراموشت میکنم
 
فقط تاصدبشمار.آهسته آهسته
 
راستی...
 
من بازی را خوب نمیدانم.
 
خودم را باید پنهان کنم یا گذشته را؟
 
تو را فراموش کنم یا خاطرات را؟

کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 18:25 | |







 

 
  دشتهای آلوده ست
در لجنزار گل لاله نخواهد روئید
در هوای عفن آواز پرستو به چه کارت آید ؟
فکر نان باید کرد
و هوایی که در آن
نفسی تازه کنیم
گل گندم خوب است
گل خوبی زیباست
ای دریغا که همه مزرعه دلها را
علف کین پوشانده ست
هیچکس فکر نکرد
که در آبادی ویران شده دیگر نان نیست
و همه مردم شهر
بانگ برداشته اند
که چرا سیمان نیست
و کسی فکر نکرد
که چرا ایمان نیست
و زمانی شده است
که به غیر از انسان
هیچ چیز ارزان نیست .


کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 13:57 | |







ای خدا


ای خدا دلم شکست بدجور  شکست چر چرا باید اینجوری بشه چرا وقتی یادش می افتم دلم می خواد بترکه چرا جلوی اشکامو نمی تونم بگیرم هر چی گریه می کنم از کریم تموم نمی شه وقتی اس ام اس هاشو تو گوشیم می بینم می می رم خداجون کمکم کن نمی تونم دوام بیارم ای خدا اگه کنارم نبودی من چی کار می کردم
 

کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 13:52 | |



صفحه قبل 1 ... 36 37 38 39 40 ... 46 صفحه بعد