نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





نبودن





نبودن هایی هست که هیچ بودنی جبرانشان نمیکند !


کسانی هستند که هرگز تکرار نمی شوند ....


و حرفهایی که معنیشان را خیلی دیر می فهمیم ... !!!

کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:13 | |







کلمات




كلمات را دود

يا آتش می-خواهم

و آنها را به باد می-سپارم

و سپس در عشق آنها

می-گريم

کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:12 | |







خبر

خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد نخواست او به منه خسته دل برسد شکنجه بیشتر از این که پیش چشمای خودت کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد؟چه میکنی اگر او را که خواستی یک عمر به راحتی کسی از راه ناگهان برسد؟خدا کند...نه نفرین نمیکنمکه مبادا به او که عاشقش بودم زیان برسد خدا کند این عشق از سرم برود خداکند فقط زود آن زمان برسد

tara302 آفلاين است   پاسخ با نقل قول


کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:11 | |







شیشه

شیشه ی نازک احساس مرا دست نزن!
چندشم میشود از لکه ی انگشت دروغ......!!
آن که میگفت که احساس مرا میفهمد.......
کو؟کجا رفت که احساس مرا خوب فروخت!


کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 12:9 | |







هیس

 

هــــيـس.....

ســــاکـــت...

يـــک کـــف مـرتــب

به افتــخـاره رفتـنـش بـزنــيــد...

چـــه بــا احـسـاس مــنو گــذاشــت و رفــت......!

 

 


کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 13:7 | |







نه

 

نه اینکه زانو زده باشم …


نــــــــــــــــــــــــ ــــــــــه !!!


فقط تنهایی سنگین است !



 


کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 13:6 | |







گفتم




گفتم دوستت دارم



نگاهی به من کرد و گفت : چندتا ؟


دستام رو بالا آوردم و تمام انگشتهای دستمو نشونش دادم


اما اون به کف دستام نگاه می کرد که خالی بود…

 


کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 13:4 | |







اعتراف


 

اعتـــــــراف می کنـــــم

 

محتـــــاج نــــوازش دســــت هایت هستــــم

 

بــاور کــن کـــه

 

دلتنگیِ تــــو بـــرای مـــن مـــرگ تــدریجی اســـت.

 


کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 13:3 | |







دلم تنگ

چقدر دلم تنگ شده!
برای یک چای دونفره
برای درد دل کردن
برای خنده از ته دل
برای یک مراقب خودت باش
برای شب بخیر گفتن
برای بی بهانه دوست داشتن
برای خودم...
برای تو ...
دلم تنگ شده...


کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 11:31 | |







باور

باید باور کنیم
تنهایی
تلخ‌ترین بلای بودن نیست،
چیزهای بدتری هم هست،
روزهای خسته‌ای
که در خلوت خانه پیر می‌شوی...

و سال‌هایی
که ثانیه به ثانیه از سر گذشته است.
تازه
تازه پی می‌بریم
که تنهایی
تلخ‌ترین بلای بودن نیست،
چیزهای بدتری هم هست:
دیر آمدن!
دیر آمدن!

کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 11:30 | |







میدانی

ميـداني،
گـاهي سـنگــدل تـريـن آدم دُنيـا هـم که بـاشي، يـک آن
يـاد کـسي روي قـفـسه ی سيـنه ات
ســنگــيني ميکــنــد
آنوقــت به طــور کـاملا غريزي،
نـفــس عميـقي ميکــِشي
تـا ســَنگ کـــوب نـَکـُني!!

کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 11:28 | |







اسارت

من در نقطۀ دور افتادۀ حافظه ات.....
اسیر شده ام...
جا مانده ام...
دور....
خیلی ....دور...
باید راهی باشد...
برایِ رسیدنِ به تو...
تنها کافیست ...لحظه ای به من فکر کنی
حالا...
همین الان...

و
مرا رها کنی
از اسارتِ دنیایِ فراموش شده ات...

کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 11:26 | |







دوست دارم


دوست دارم پرواز کنم تا که از میان ابرها بگذرم و به وسعت عشق تو دست یابم

دوست دارم که تنها در گوشه ای خلوت گزینم تا که شاید ذره ای از زجرهایت را حس کنم

دوست دارم در نگاه عاشقت قرق شوم تا که شاید گرمی اشکهایت را لمس کنم

دوست دارم زیر دوش آب سرد ساعتی بی اختیار بایستم تا که شاید تلخی آن لحظه را زندگی کنم

دستم را در زیر خاکستر خاموش عشقت فرو بردم اما سوختم

سوختم از آتش روشن زیر خاکسترت



کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 11:50 | |







قبول نیست

قبول نیست !

این بارتو چشم بگذار من فراموشت می کنم

فقط تا صد بشمار،

آهسته آهسته

راستی ، ...

... من بازی را خوب نمی دانم،

خودم را باید پنهان کنم یا گذشته را ؟

تورافراموش کنم یا خاطره را ؟

این بازی کی تمام می شود؟؟؟
 
 

 


کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 17:15 | |







غذایت

ساعتها زیر دوش می نشینی
به کاشی های حمام خیره می شوی
غذایت را سرد می خوری
ناهارها نصفه شب ، صبحانه را شام
لباسهایت دیگر به تو نمی آیند ، همه را قیچی می زنی
ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت آهنگ را حفظ نمی شوی
شبها علامت سوالهای فکرت را می شمری تا خوابت ببرد
تنهـــــــــــــــائی از تو آدمی میسازدکه دیگر شبیه آدم نیست....!
 

 


کافه سیگار

کافه سیگار روی عکس کلیک کنید

[+] نوشته شده توسط سلطان قلبها در 17:13 | |



صفحه قبل 1 ... 16 17 18 19 20 ... 46 صفحه بعد